بعد از چند سال رنج وسختی بامردی که دوست د اشتم ازدواج کردم
ماهمدیگرو تاحد مرگ دوست داشتیم
چن سال از ازدواجمون مگذشت وما بشدت احساس کمبود بچه رو تو زندگیمون حس میکردیم
هیچکدوممون هم پیگیر نشدیم که تقصیر کدوممونه که بچه دار نمیشیم
چون نمیخاستیم دره ای از عشقمون به هم کم بشه
یروز علی(همسرم)بهم گفت:
سعیده اگه مشکل ازمن باشه ترکم میکنی؟
حتی لحظه ای فکر نکردم وبلافاصله گفتم نه هرگز
علی لبخند ملیحی زد که احساس رضایتشو فهمیدم
منم گفتم توچی؟اگه من؟
گفت تو به عشق من شک داری؟
گفتم نه
گفت خوبه چون هیچوقت وجودتو با هیچی عوض نمیکنم
ازین حرفش خیلی خوشحال شدم
وبهش گفتم پس فردا بریم ازمایشگاه
گفت موافقم بریم
فرداش رفتیمو ازمایش دادیم
بهمون گفتن باید یه هفته صبر کنید
این یک هفته برامون مثل 100سال بود
بالاخره یه هفته سر شد
علی مثل قبلا باید میرفت سرکارشو من مجبور بودم تنهایی برم جوابو بگیرم
....
شب وقتی علی اومد پرسید جواب چیه؟
چیزی نگفتم واشکام سرازیر شد
منو بغل کرد وگفت گریه نکن ماهمیشه باهم میمونیم
روزها میگذشت
اما مثل قبل نه
علی هرروز باهام سردتر وسردتر میشد
اخرش صبرم لبریز شد وگفتم علی توچته ؟؟؟چرا اینقدر سردی؟
گفت:سعیده من نمیتونم من بچه میخام
منم میخام پدر بشم
برگه طلاق رو داد دستمو گفت
من نمیتونم خرج دونفرو بدم
میخام دوباره ازدواج کنم
نمیدونمـــــــ
باورم نمیشد اشکام سرازیر شد ورفتم لباسامو جمع کردم
برگه ازمایش هنوز تو جیب مانتوم بود
برداشتمشو وپشتت نوشتم
سلام علی جان
الان که این نامه رو میخونی دیگه خیلی دیر شده
چون من دارم میرم
برگه ازمایش رو که دیدم خواستم همونجا
تو ازمایشگاه پارش کنم
چون برام اهمیتی نداشت چون من تورو میخواستم
واز زندگیم برات گذشته بودم
ولی برگه رو نگه داشتم چون میخواستم یبار دیگه عشقت برام ثابت بشه
دیگه حتی اگه نخواسته باشی طلاقم بدی طلاق میگیرم
چون دادگاه بهم این حقو میده که نخوام بامردی که بچه دار بشه زندگی کنم
خداحافظ
امضا:سعیده
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان❤❤love❤❤ و آدرس divaneh22.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.